گردان شش نفره

با این ستاره‌ها می‌توان راه را پیدا کرد...

گردان شش نفره

با این ستاره‌ها می‌توان راه را پیدا کرد...

گردان شش نفره

خدا هم، خدای آن روزها!
اینکه چند تا جوان بدون درک یک موقیعت زمانی، آن هم بدون اینکه حتی یک دقیقه از آن لمس کرده باشند، از آن واقعه دم بزنند میتواند چند علت داشته باشد.
اول اینکه در آن موقعیت اتفاقات خاصی افتاده باشد که مرور آن خودش دکانی بشود برای امرار معاش فعلی آنان.
دوم اینکه علاقمند به اتفاقات گذشته باشند و مرور جریانات ماضی برای گذراندن اوقات آنان لذتبخش باشد و به نوعی توریست تاریخی باشند.
سوم اینکه در دل آن موقعیت زمانی حرف هایی باشد که به درد امروزشان بخورد وبه نوعی اگر خیلی شعاری نباشد چراغ راهی باشد که نبود آن چراغ، راه گم بشود.
اینکه این شش نفر دنبال چه هستند، الله اعلم.

اگر فکر کنید قصدم از تقریر این عبارت اینست که در یک جمع بندی سومین علت را هدف این چند نفرکه قدم در این راه گذاشته اند (همین گذاشتن اسم گردان شش نفره برای خودشان... ) بیان کنم، عجله کرده اید. و حتما میدانید که عجله کار کیست؟ گذشت زمان به خود این شش جوان هم ثابت خواهد کرد که در مرور تاریخ مقاومت این مملکت دنبال چه هستند؟!
پس دعا میکنیم خدا آخر و عاقبت همه مان را به خیر کند.

بایگانی

به قول یکی از دوستان: اسفند پر مسافر

خیلی از عملیات ها در ماه‌های بهمن و اسفند برگزار می‌شد

و هر عملیات با خود مسافرهای زیادی را می‌برد.

مثل همین سردار بزرگ و عاشورایی.

و چه خانواده‌هایی که سال نو را با غمی بزرگ تحویل می‌کردند

یکی از کارهای خوبی که انجام می‌دادیم این بود که ایام عید می‌رفتیم دیدن یکی خانواده‌های شهدا

خیلی برکت داره این کار.

إن شاالله امسال هم قسمتون بشه...


جملاتی زیبا از شهید حاج محمد ابراهیم همت  :

برای اینکه خدا لطفش و رحمتش و آمرزشش شامل حال ما بشه

 باید اخلاص داشته باشیم و برای اینکه ما اخلاص داشته باشیم 

 سرمایه می خواد که از همه چیزمون بگزریم و برای اینکه از همه چیز مون بگزریم

 باید شبانه روز دلمون و وجودمون و همه چیز مون با خدا باشه .

انقدر پاک باشیم که خدا کلا از ما راضی باشه .

قدم برمی داریم برای رضای خدا

 قلم بر می داریم روی کاغذ برای رضای خدا

حرف می زنیم برای رضای خدا

شعار می دیم برای رضای خدا

می جنگیم برای رضای خدا

همه چیز همه چیز همه چیز  خاص خدا باشه

که اگر شد پیروزی نزدیک است

چه بکشیم چه کشته بشیم که اگر اینچنین باشیم پیروزیم

 و هیچ ناراحتی نداریم و شکست معنا نداره برای ما 

چه بکشیم چه کشته بشیم پیروزیم اگر اینچنین باشیم...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۰۴
گردان

تنها اطلاعاتی که تونستم از این شهید عزیز به دست بیارم این بود؛

"شهید حسین علی زنبق"

اولین شهید انقلاب در یزد

در زمان مبارزات انقلاب در محل حسینیۀ حاجی یوسف یزد بر اثر اصابت گلوله به پهلو و سینه به شهادت رسید.

نام پدر: آقا محمد

تاریخ تولد: 1332/06/26

تاریخ شهادت: 1357/08/30

مزار شهید: قطعۀ شهدای هفتم تیر گلزار شهدای خلدبرین یزد

مزار شهید منتظرقائم هم همونجاست.

به یکی از رفقا گفتم اگر این شهید منتظر قائم اصفهانی بود، الآن بین المللی شده بود!!

کلا شهدای یزد مظلوم و گمنام هستند...

هرچند الآن در آسمان‌ها بین‌المللی یا چیزی فراتر از آن هستند.

شهید زنبق

تا شنیدم محل شهادتش حسینیۀ حاجی یوسفه

گفتم شک ندارم خون این شهید در حال و هوای مراسم‌های اونجا اثر داره،

با یک جستجوی اینترنتی در مورد حسینیۀ حاجی یوسف یزد؛ یقین حاصل شد..

هیئت‌های عزاداری یزد برای برنامه اجرا کردن توی اون حسینیه صف می‌کشند.

خیلی از فیلم‌های صدا و سیما از عزاداری‌های یزد هم از همین حسینیه است.


وقتی این عزیز شهید شد، هنوز خیلی از شهادت خبری نبود.

السابقون السابقون، اولئک المقربون...


یک داستان جالب در مورد عنایت امام زمان عجل الله تعالی فرجه به مادر شهید زنبق پیدا کردم

در ادامه مطلب بخوانید..

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۰۶
گردان

هرچه خواستم از شهید حسن باقری مطلبی بگذارم، نتوانستم

در مورد بعضی از افراد نمی توان راحت حرف زد. هرچه مطالب را خواندم دیدم حق این عزیز ادا نمی شود

به گوشه ای از وصیت‌نامه‌ای از خودش و چند عکس اکتفا کردم.


«دراین موقعیت زمانی و مکانی جنگ ما جنگ اسلام و کفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت خیانت به پیامبر اکرم (ص) و امام زمان (عج) و پشت پا زدن به خون شهداست و ملت ما باید خود را آماده هرگونه فداکاری بکند.در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی جان داد و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام را با خلوص نیت پیدا کنیم.»



ظاهرا ایشون اسطورۀ جنگ ما بوده اند...


.......................................

خدا هرسه تاشون را رحمت کنه...

......................


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۲۵
گردان

"به مناسبت سالگرد شهادت حاج حسن دشتی"


سردار حاج حسن دشتی

رئیس ستاد تیپ مستقل 18 الغدیرشهید حاج حسن دشتی در روز 22 اسفند ماه 1337 در محله رحمت‌آباد یزد متولد شد.

محافظت از بیت امام خمینی ره، جانشینی معاونت تدارکات سپاه یزد، فرماندهی بسیج سپاه بافق، فرماندهی سپاه بافق، ریاست ستاد تیپ 18 الغدیر یزد از مسئولیت های این شهید عزیز بعد از پیوستن به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده است.


سرانجام این سردار فداکار جبهه‌های نبرد در تاریخ 1/11/65 در کربلای شلمچه، بهمراه جمعی از یارانش، بر اثر اصابت ترکش‌های گلوله توپ به شهادت رسید و در جوار قرب حضرت حق در اعلی علیین سکنی گزید.


خاطراتی از شهید:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۴۶
گردان

سه ماه پیش بود که مراسمی در محل ستاد بازسازی عتبات عالیات برگزار کردیم که از سردار الله دادی هم دعوت کردیم تشریف بیاورد. من آن ایام به خاطر یکسری مسائل کاری به شدت تحت فشار بودم که با دیدن او شروع کردم به درد دل کردن و گفتم سردار من دیگر بریدم.

شهید الله دادی رو کرد به من و گفت: اگر خسته شدی بیا لبنان. به خاطر مشکلات جسمی نتوانستم به لبنان بروم. آن روز سردار گفت خداوند آن بندگانش را که دوست دارد ابتدا در دنیا مظلوم می‌کند سپس گمنام می‌شوند و بعد شهادت را قسمتشان می‌کند.

امروز که سردار به دست شقی ترین انسان‌ها به شهادت رسید حرف آن وقتش را می ‌فهمم.

الله دادی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۲۹
گردان

"اولین بارقه‌های تفکر انقلابی در وجود من توسط سید مجتبی نواب صفوی ایجاد شد. رهبر معظم انقلاب"

تولدی  آسمانی 

شکوه‌السادات کنار حوض نشست، و به عکس ماه خیره شد، صدای دلنشین خش‌خش برگ‌ها گوشش را نوازش کرد، با خودش گفت:«این ماه آخر است،یک ماه دیگر فرزندم به دنیا می‌‌آید» سرمای هوا بدنش را لرزاند، به اتاق بازگشت و پاهایش را در زیر کرسی قرار داد، همانطور که به در اتاق خیره بود، در عالم رؤیا فرو رفت. نوری آسمانی در تمام فضای خانه پخش شد. بانویی در میان نور ایستاد صدایش در گوش شکوه‌السادات طنین افکند، «من فضه، خدمتکار حضرت زهرا سلام الله علیها هستم. از سوی ایشان برای شما هدیه‌ای آورده‌ام، دستان شکوه‌السادات می لرزید. نگاهش برقاب عکس امیر‌المؤمنین علیه السلام افتاد بسته را باز کرد.«برد یمانی» و یک خوشه انگور که سه حبه درشت و زیبا داشت. ناگهان از خواب بیدار شد نگاهی به اطراف انداخت اما برد یمانی در اتاق نبود. سال‌ها بعد زمانیکه سید مجتبی قدم درراه حسین‌بن‌علی علیه السلام نهاد. بار دیگر هدیه مادرش «فاطمه زهرا سلام الله علیها» را به یاد آورد. نگاهی به کودکان نواب انداخت. فاطمه‌السادات ، زهر‌االسادات، صدیقه‌السادات سه حبه زیبا که خداوند آنها را به او عطا کرده بود.                 

                                                                                             منبع: کتاب شبنم سرخ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۳ ، ۰۸:۱۶
گردان

"وصیت نامه شهید خلیل حسن بیگی"
بسم الله الرحمن الرحیم
خدا را سپاس می گذارم که لیاقت پیدا کردم تا بتوانم به عنوان یک خدمتگذار بسیجیان در این عملیات شرکت نمایم. تن فرسوده و جان فرسوده ام مرا به شوق شب عملیات آماده کرده تا شاید این دفعه صلاح خداوند باشد تا از باده ناب هستی که نامش شهادت است قطره ای بنوشم، مادرم، پدرم، همسرم و ای خواهرم دنیا فناپذیر و مرگ در پی همه ماست، بکوشید تا کوله باری پر از معنویت داشته باشید تا مرگ را استقبال نمایید از شما می خواهم مثل دیگر خانواده های شهدا صبور باشید. 

آن قدر نامه های شهدا را خوانده ام و آن قدر مصاحبه خانواده هایشان را گوش نموده ام که دیگر از ماندن خود خجالت می کشم. ای خانواده محترم من هرچه شما کردید با امام بزرگوارمان. فرزندان مرا طوری تربیت نمایید تا انشاءالله در آینده ای نزدیک اسلحه مرا برداشته و بر ارتفاعات جولان بتازند . به پیر و جوان صهیونیستها رحم نکنید .کار شما برای کسی باشد که همه برای او عاشقانه رفتند. به مردم دیارمان بگویید حسین گونه بر یزیدیان زمانه بتازند و چون سیل خروشان انتقام هابیل را از قابیلیان زمانه گرفته بر مزار شهدا نصب نمایند. پدرم! تا به حال برایم زیاد زحمت کشیده ای اما از امروز بیشتر و سخت تر می شود به بچه هایم ترحم نکنید و بگذارید جوان مردانه بزرگ شوند.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۳ ، ۰۹:۰۳
گردان

"به مناسبت سالگرد رحلت استاد اخلاق آیت الله مجتهدی تهرانی ره"

آیت الله مجتهدی:

هر چه می خواهی در این دنیا زندگی کنی بکن! اما آخرش مرگ است

آقا از این کوچه نرو! بن بست است. این خیره سر میرود. تاریک هم هست

پیشانی اش می خورد به دیوار.

این دنیا هم کوچه ی بن بست است. آخرش پیشانی مان میخورد به سنگ لحََد.

آن وقت تازه پشیمان می شویم. میگوییم خدایا مارا به دنیا بازگردان، ما

اشتباه میکردیم. دیگر عمل صالح انجام میدهیم. خطاب میرسد

کَلاّ : ساکت شو!

تو برگردی به دنیا باز همان آدم اولی ! تو خوب بشو نیستی. می گویی

من را برگردان به دنیا ، آدم خوبی میشوم.. این همه جنازه بردی،

دوستانت را بردی دفن کردی، میخواستی خیال کنی که خودت مرده ای.

بسم الله. جنازه که بردی دفن کردی فکر کن خودت هستی و دوباره

زنده شدی، آمده ای به دنیا. آیا اعمالمان را خوب می کنیم؟

مجتهدی تهرانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۳ ، ۱۹:۴۱
گردان

محمدعلی(نیکنامی) وصیت کرده بود: ""وقتی پیکرش را برای طواف به حرم می برند مدت بیشتری پای ضریح نگه دارند"".

به خدام که گفتیم قبول نکردند و گفتند: حرم شلوغه و پیکر ایشون همانطور که با بقیه شهدا وارد می شه همراه بقیه هم خارج می شه. آن روز حدود سی تا چهل شهید را کنار ضریح قرار داده بودند. مراسم نوحه خوانی هم برگزار شد و بعد شهدا رو طواف دادند. اما وقتی نوبت محمدعلی شد متوجه ریختن قطره های خون از پایین پیکر شدیم و خدام را خبر کردیم. به خاطر اینکه آب خون روی فرش ها می ریخت از تکون دادن پیکر خودداری کردند. حدود بیست و پنج دقیقه طول کشید تا پیکر را توی دو لایه پلاستیکی قرار دادند و دیگه خونی ازش نریخت به خاطر اتفاقی که افتاد، محمدعلی نیم ساعت بیشتر از بقیه کنار ضریح بود و به خواسته اش که توی وصیت نامه اش گفته بود رسید.  

منبع : راوی:خواهر شهید منبع:کتاب من شهید می شوم ص۱۲۸


یکی از دوستانش می گفت:
آدم خوش رفتاری بود. هر کس حتی برای اولین بار هم که با او صحبت می کرد مجذوبش می شد. پدر پیری داشتم به اصطلاح دل خوشی از انقلاب نداشت و مخالف بود. یک روز من و پدرم به همراه شهید نیکنامی نشسته بودیم و درباره نظام صحبت می کردیم. محمد علی خیلی زیبا صحبت می کرد، به طوری که پدرم که مخالف بود به قدری شیفته او شده بود که حد نداشت. می گفت: اگر امام خمینی همچین شاگردهایی دارد، من هم می پسندم. من هم در خدمت نظام هستم. صحبت های محمد علی نیکنامی تاثیر خاصی بر دل این پیرمرد داشت.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۳ ، ۱۹:۲۹
گردان

وحید حسنی هنزایی روز جمعه در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا خاطرنشان کرد: وارستگی، تدین، احساس مسئولیت، مبارزه با ظلم و ستم، خودکفایی کشور در همه زمینه ها، اهتمام ویژه به توسعه و فراگیری علم و دانش و فناوری، جلوگیری از وابستگی کشور به خارجیان، توجه به حقوق مردم و آگاهی بخشی جامعه از ویژگی های بارز امیر کبیر بود.

امیرکبیر

* پاکدستی امیر کیبر زبانزد است

این نویسنده با بزرگداشت بیستم دی ماه روزی که امیرکبیر به دستور ناصرالدین شاه به قتل رسید ، خاطرنشان کرد: پاکدستی، ضایع نکردن حقوق دیگران، ایستادن مقابل فساد درباریان، شاه و انجام ندادن کارهای غیرقانونی از دیگر ویژگی های صدراعظمی به نام امیرکبیر بود ، این شخصیت والا مقام از جوانی تا پایان زندگی اش هیچ زمانی حقی کسی را ضایع نکرد.

حسنی هنزایی با اشاره براین که امیرکبیر در برابرفساد دربار قاطعانه ایستادگی می کرد و تحت هیچ شرایطی از خود ضعف نشان نمی داد، خاطرنشان کرد: با وجودی که در زمان صدارتش به او رشوه های گوناگونی پیشنهاد می شد ولی شدیدا با این پدیده مخالف بود و با افراد این گونه نیز برخورد می کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۳ ، ۲۳:۲۰
گردان